• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4123 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۱۰ تير

آيا [هر] عقيده‌اي محترم است؟!

علي وراميني

برايم پيام آمده كه «به گروه خوني شما نياز مبرم است و در اسرع وقت به مركز اهداي خون مراجعه كنيد.» دلگير شدم كه به ‌دلايلي نمي‌توانم تا مدتي اين خواسته را اجابت كنم و با يك كار ساده و كم‌زحمت به ديگري‌اي كمك بزرگ و مهمي كرده باشم. همان لحظه خاطرم به سمت مكالمه‌اي رفت كه چندي پيش با فردي داشتم كه قويا اهداي خون را كاري نادرست
مي‌دانست.

بحث از اين شروع شد كه ايشان از خواص حجامت و زالودرماني سخن گفت، از اينكه زالو، خون‌هاي آلوده را مي‌مكد يا حجامت شريان‌هاي خوني را تصفيه مي‌كند.

از قضا دوست پزشكي هم آنجا بود و توضيح داد كه خون در رگ هرگز ثابت نمي‌ماند كه حجامت‌كننده بتواند محل تجمع خون آلوده را پيدا كند. مثلا خوني كه الان در پاي ما است ممكن است چند ثانيه ديگر در كتف باشد، يا دست يا هرجاي ديگري از بدن. دكتر در ادامه گفت كه اهداي خون مي‌تواند هم به آن‌چيزي كه شما مي‌خواهيد (تصفيه خون) كمك كند و هم براي ديگري‌اي حكمِ مايه حيات داشته باشد. يعني خوني را كه مي‌خواهي با حجامت دور بريزي و براي آن پول خرج كني، اهدا كن. نه تنها هزينه‌اي ندارد بلكه به انساني ديگر هم
كمك خواهي كرد.

آن فرد كه راه‌هاي استدلالش مسدود شده بود، دست به يكي از بزرگ‌ترين مغلطه بشري زد و گفت: به هر حال من به خواص حجامت و مضرات اهداي خون عقيده دارم و «هر عقيده‌اي هم محترم است.» جمله‌اي كليشه‌اي كه خيلي از ما بارها و بارها شنيديم و احتمالا استفاده هم كرده‌ايم. واقعا چنين است؟

هر عقيده‌اي قابل احترام و به تبع آن قابل ترويج است؟ از فرد مذكور بگذريم كه نظراتش احتمالا تنها در حيطه خانه‌اش بُرد دارد، اما در نظر بگيريد حجامت كننده‌اي را كه تبليغات مي‌كند و دايما به عنوان حقيقت مطلق به انسان‌هاي ساده‌لوح بازنمايي كند، قدرت و رسانه در اختيار داشته باشد و بتواند افراد زيادي را مجاب كند كه اهداي خون كار غلطي است؛ تصور كنيد كه بانك خون در عرض يك‌ماه بر سر سيطره اين تبليغات خالي شود، چند بيمار اورژانسي كه در اثر حادثه‌اي خون از دست دادند و نياز شديد به خون دارند تلف خواهند شد؟ اين سوال‌ را اگر از پزشك اورژانس بپرسيد احتمالا از تصورش وحشت خواهد كرد.

داستان ذكر شده مثال نقضِ گزاره «هر عقيده‌اي محترم است»، است. افرادي در اين دنيا آمدند كه اعتقاد داشتند فلان قوم لياقتِ زنده ماندن ندارند و به بهانه آن دنيا را به آتش و خون كشيدند و ميليون‌ها نفر را كشتند. آيا اين عقيده هم محترم است؟

آيا عقيده ابوبكر بغدادي، محترم است؟ شايد بگوييد كه اين قياس‌ها استثنا هستند و مي‌توان با تسامح نسبت به عقيده‌هايي مانند آنچه در ابتدا ذكر شد كنار آمد.

اما بايد توجه داشت كه وقتي با گزاره‌اي مواجه مي‌شويم ابتدا بايد تصور كرد كه اگر اين گزاره تعميم جهاني پيدا كند چه نتيجه‌اي در برخواهد داشت؟ مثلا اگر همه دنيا به اين نتيجه برسند كه اهداي خون كار غلطي است چه نتيجه‌اي در برخواهد داشت؟ قطعا تلفاتش از كشته‌هاي داعش كمتر نيست.

محترم يا نامحترم بودن يك عقيده را حداقل با سه‌چيز مهم مي‌توان محك زد؛ اول پيامدهاي تعميم‌پذيري گزاره (اگر همگان به اين باور برسند و به آن عمل كنند چه نتيجه‌اي در‌بر‌خواهد داشت؟) دوم ميزان همپوشاني آن با اخلاق (اخلاق در اينجا به اين معنا كه باور و عمل به آن گزاره براي ديگري‌اي، حداقل ضرري در پي نداشته باشد.)

و سوم مُستدل بودن. پس نه تنها هر عقيده‌اي محترم نيست بلكه بعضي اوقات بايد تمام قد به جنگِ استدلالي با عقايد نامحترم و جهالت ناشي از آن رفت.همچنين به اين هم توجه داشته باشيم كه هر عقيده‌اي بايد فضاي بيان شدن و ارايه استدلال‌هايش را داشته باشد و هيچ باوري پيشاپيش نامحترم
فرض نشود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون